قصه باف

Image Post
داستان قایق زرد و بادبان جادویی
هر روز نقاشی‌ها و قصه‌های کوتاهی به قلم کودکان برای قصه باف ارسال می‌شود. ما آن‌ها را با شما عزیزان به اشتراک می‌گذاریم. شما هم می‌توانید قصه‌های خود را برای ما ارسال کنید.

قصه باف: قصه امروز از از نیلا نه ساله

روزی روزگاری، در سرزمینی دور، یک قایق کوچک زردرنگ به نام «زری» در یک بندر آرام زندگی می‌کرد.

زری یک بادبان بزرگ صورتی و قرمز داشت که در روزهای آفتابی مثل یک گل در باد می‌رقصید.

زری همیشه آرزو داشت به سفری بزرگ برود و دنیای ناشناخته‌ی آن‌سوی دریاها را کشف کند.

یک روز که آسمان پر از ابرهای نرم و پف‌دار بود، باد شروع به وزیدن کرد و بادبان جادویی زری را پر از نیرو کرد.

ناگهان قایق از جای خود کند شد و به آرامی روی دریا به حرکت درآمد.

قایق زرد با آرامش از ساحل جدا شد و سفرش را آغاز کرد.

او در مسیر با یک ستاره دریایی برخورد کرد که نور طلایی داشت.

ستاره دریایی به او گفت: هرجا که با دل پاک بروی دریا نیز همراه تو خواهد بود.

قایق زرد لبریز از شادی شد و با امید به سمت سرزمین‌های تازه رفت.

لطفا شکیبا باشید...
خطا

لطفا دیدگاه خود را بنویسید